جدول جو
جدول جو

معنی غلیظ کردن - جستجوی لغت در جدول جو

غلیظ کردن(دَ سِ / سُ / سَ دَ)
تغلیظ. درشت و سخت و ستبر کردن. رجوع به غلیظ شود
لغت نامه دهخدا
غلیظ کردن
گنده کردن کلفت کردن، ستبر کردن (شیر و مانند آن)، درشت کردن خشن ساختن، سنگین و ناگوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غیظ کردن
تصویر غیظ کردن
خشم آوردن، غضب کردن، خشمناک شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلاف کردن
تصویر غلاف کردن
در غلاف گذاشتن، در نیام کردن شمشیر، کنایه از کوتاه آمدن در برابر شخص قوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چغلی کردن
تصویر چغلی کردن
گزارش دادن خبط و خطای کسی به شخص بالاتر از او یا شکایت کردن از عمل او
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غریو کردن
تصویر غریو کردن
بانگ و فریاد برآوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلبه کردن
تصویر غلبه کردن
چیره و پیروز شدن، کنایه از فریاد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غایب کردن
تصویر غایب کردن
گم کردن، مفقود کردن، از دست دادن، نابود کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلغل کردن
تصویر غلغل کردن
صدای جوشیدن آب یا مایع دیگر، بانگ و آواز برآوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شلیک کردن
تصویر شلیک کردن
آتش کردن و رها کردن گلوله از توپ یا تفنگ، تیراندازی کردن با توپ یا تفنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلبه کردن
تصویر غلبه کردن
ترونیدن چیره شدن چیره شدن برکسی فایق آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلیان کردن
تصویر غلیان کردن
جوشیدن غلیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلغل کردن
تصویر غلغل کردن
جوشیدن با غلغل و آواز، شور و فریاد برآوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریق کردن
تصویر غریق کردن
غرق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریو کردن
تصویر غریو کردن
بانگ و فریاد بر آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
در نیام کردن، کوتاه آمدن، دست برداشتن درغلاف گذاشتن در نیام کردن، دست از کاری باز داشتن منصرف شدن، ترک دعوی و خصومت کردن کوتاه آمدن در مشاجره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غایب کردن
تصویر غایب کردن
گم کردن، از دست دادن
فرهنگ لغت هوشیار
خطا و گناه کسی را باز گو کردن (نزد حاکم داروغه و دیگران)، شکایت از عمل کسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غایط کردن
تصویر غایط کردن
ریستن ریدن پلیدی کردن دفع کردن فضولات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلیل کردن
تصویر دلیل کردن
دلالت کردن دال بودن، ثابت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلفظ کردن
تصویر تلفظ کردن
رندشیدن ادا کردن لفظ، سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلید کردن
تصویر پلید کردن
آلوده و ناپاک کردن نجس کردن چرک کردن شوخگن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلیک کردن
تصویر شلیک کردن
در کردن گلوله (توپ تفنگ و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلاف کردن
تصویر غلاف کردن
((~. کَ دَ))
در غلاف گذاشتن، در درگیری و جدال از حریف ترسیدن و کوتاه آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غایط کردن
تصویر غایط کردن
((~. کَ دَ))
مدفوع کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلید کردن
تصویر کلید کردن
((~. کَ دَ))
بند کردن به کسی، پیله کردن به کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غلبه کردن
تصویر غلبه کردن
چیره شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تلفظ کردن
تصویر تلفظ کردن
Pronounce
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شلیک کردن
تصویر شلیک کردن
Shoot
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غلبه کردن
تصویر غلبه کردن
Overcome, Overpower
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کلیک کردن
تصویر کلیک کردن
Click
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کلیک کردن
تصویر کلیک کردن
clicar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تلفظ کردن
تصویر تلفظ کردن
произносить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شلیک کردن
تصویر شلیک کردن
стрелять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از غلبه کردن
تصویر غلبه کردن
преодолеть , одерживать верх
دیکشنری فارسی به روسی